من+روزها+خوشی ها+سختی ها+... = زندگی

من+روزها+خوشی ها+سختی ها+... = زندگی

اینجا روزگار کسی است.
خوشی هایش، نا خوشی هایش، روزها و شب هایش...
گاهی خوب،گاهی بد،گاهی شیرین،گاهی تلخ!
زندگی همین است!
همین هاست که زیبایش می کند.

آخرین نظرات

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

اتفاقِ بد

چیزی که نباید پیدا می شد،

پیدا شد!

خیلی اتفاقی!

و این یعنی

شروع دوباره روزهای پر از آشوب و شب های پر از بی خوابی...!

 

 

 + چند روزیست دست و دلم باز می لرزند

و این یعنی اتفاق بد...

 

رحمت ِ خدا

گرفته بودی ........... گرفته بودم !

ابری شدی ............ ابری شدم !

بغض  کردی ........... بغض  کردم !

باریدی .................................. نباریدم!

دوست داشتم ببارم ؛ همراه تو ؛  یک دل سیر !

نباریدم !

خوش به حال تو،آسمان !

مجبور نبودی  بغض هایت را در گلو خفه کنی!

مجبور نبودی مواظب ریختن اشک هایت باشی که مبادا...!

مجبور نبودی رعایت آدم ها را بکنی که  از ناراحتیت ناراحت نشوند...!

مجبور نبودی  دور از چشم همه بباری...!

باریدی  و خالی شدی...!

هیچ کس از باریدنت غمگین نشد !

هیچ کس نگفت برای  چه می باری...؟

نگفت برای که می باری...؟

راحت باریدی؛

بی خیال همه...

خوشا به حال تو...

 

 

+ تولد رحمت خدا بود که رحمتش بارید !

 

 

 

تله پاتی


دو هم اندیشی یا تبادل فکر

یا

احساس کردن احساس دیگران بدون کمک از حواس خودمون !

 

حالا معنیاش خیلی مهم نیس،

از وجود و عدم وجودشم فعلا میگذریم،

همون "تله پاتی" خودمون !

 

من دیگه شخصا اعتراف میکنم که

  به وجودش اعتقاد پیدا کردم !

:))

 

مخصوصا درباره خودم و بابام و یه سری افراد دیگه...

:))

 

 

تمام اسلام


"تمام اسلام در برابر تمام شرک و کفر قرار گرفته است"

 

این جمله ایه که رسول خدا در جنگ احزاب وقتی حضرت امیر به جنگ با

عمروبن عبدود میرن، فرمودند!

علی بن ابیطالب تمام  اسلامه...

تمام ِ اسلام !

خیلی حرف تو همین یه جمله هست !

 

 

+  یه سری  جمله ها خیلی به آدم میچسبن ؛

 آدم با خوندنشون احساس غرور و افتخار میکنه !

 

 

 

خنده ی دنیا


آدم هایی هستند که وقتی می خندند ،انگار دنیا میخندد !

 

دوست دارم این آدم ها را...

 

دوست دارم خنده هاشان را...

 

شاهد


حواست باشد،

قطره قطره ی  اشکهایت را  جمع کن !

نگهدار،

جایی امن !  

شاید روزی برای شهادت لازم شوند...!

واجبات...محرِّمات!


واجباتو بررسی کن؛

می بینی ! خدا گفته انجام بده؛ حتما انجام بده؛تمام سعیتو بکن تا جایی که میتونی به دستوری که من گفتم عمل کن،اما اگر نتونستی و برات مشقت داشت راه  بازه؛ هر طور میتونی انجام بده !

 

نمازتو بخون، ایستاده نمیتونی؟ نشسته بخون ! نمیتونی؟ دراز بکش  و بخون ! حتی با اشاره بخون !

روزه رو بگیر، برات سخت شد ؟ اصلا و به هیچ وجه نمیتونی  بگیری؟ قضاشو به جا بیار؛ کفاره شو بده!

استطاعت حج نداری؟ نرو؛ عیبی نداره !

حتی امر به معروف و نهی از منکرش هم  واجب کفایی ایه!

و...

و...

و...

 

اما محرّماتو بررسی کن!

گفته انجام نده !

الا و بِلا نداره!

نگفته اگه نتونستی ترک کنی، میتونی انجام بدی!

نگفت اگه برات سخت شد می تونی گناه کنی!

نگفت اگه همه کار غلط کردن، تو هم حق داری همون کارو بکنی!

نگفت اگه دستت تنگ شد حق داری مال حرام بخوری!

نگفت اگه هوا گرم شد یا برات سخت بود می تونی حجابتو برداری!

نگفت اگر همسرت خوب نبود میتونی خیانت کنی!

و...

و...

و...

می بینی! برای محرّماتش شرطی نذاشته...

انجام نده، یعنی انجام نده !

 

 خدایِ من در مورد  چیزایی که مربوط به حق خودشه آسون گرفته؛رعایت من و تو رو کرده؛

 اما از حق خلقش کوتاه نمیاد!

 

 خدای من حتی از خود من هم نسبت  به من مهربون تره...

 


کریمِ آل محمد(ص)


این اولین باری نبود که جگرش خون شد...

هشت ساله بود،

کوچه ای بود،

مادری بود،

چشم هایی بود...

 

باورش نمی شد!

مادر...دخترِ رسول...!

جگرش خون شد...!

.

.

.

پیر شد...!

 

 

+  الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 

 

خاطره

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

من و دل...


گاهی وقت ها باید عقلت را بگذاری یک گوشه ی اتاق و دست دلت را بگیری  و بروید یک گوشه دیگر!

ترجیحا جایی که چشم عقل شما را نبیند و چشم شما هم عقل را...

خلوتی خوش  با دل...!

حال و احوال دلت را بپرسی!

ببینی دلت چه می کند در این همهمه و شلوغی ها...!

ببینی دلت هنوز هم دل هست برایت !

ببینی هنوز می توانی روی آن حساب کنی!

با دلت حرف بزنی و حرف بزنی و حرف بزنی...

از دلت بپرسی زخم هایت خوب شدند...؟

دل چیزی نگوید و فقط نگاه کند !

بپرسی: دل ! مگر این گونه نبود؟

مگر این گونه نباید باشد؟

دل به نشانه ی تایید سرش  را پایین بیاندازد !

باز تو بپرسی و دل تایید کند...!

سوال های تو و تایید های دل که تمام شد، به دلت بگو که از او دلگیری...

بگو گاهی اوقات هم این گونه نیست که تو تایید می کنی ، دل !

بگو دل! اینقدر ساده نباش...

بگو چشم هایت را باز کن ! خوب ببین ! دیدی؟

واقعیت دنیا چیز دیگری ست...!

سخت تر و تلخ تر از چیزی که تو فکر می کنی...!

بگو دل! قبول کن که گاهی اشتباه میکنی...

اما

.

.

.

 مطمئنا دل قبول نمی کند...!

دل است دیگر...

 

آخر کار نگاهی به دلت بیانداز!

دست های دلت  را بگیر و به دلت بگو عیبی ندارد...!

می گذرد...!

 بعد،

یک دل سیر گریه کنید...

با هم...برای هم...!