شما که پدری کردی در حقشان؛
یتیم نوازیت که شهره عام و خاص بود؛
بچه های کاسه به دستِ پشت در که بودند،
دیدند؛
پس چرا یاد نگرفتند؟
شاید یکی از همین شب ها مهر تایید بخورد
" اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِیَ الْمَهْدِیَّ... "
و خدا چنین ادبی عطاشان فرمود که:
" وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا..."
"چون موهبتی دادیشان،به نیکوتر پاسخ میدهند"
و کریم یعنی همین؛
وگرنه شاخه گلی بیابان رو کجا و آزادی کنیز کجا !
چند برگ از زندگیش را مرور کن؛
حیران می مانی!
حالا فکرش را بکن
خدایش،
خدایمان
چقدر کریم تر است؟
آشوبی افتاده در دلم!
قرص ماه را دیده ای؟
اگر بگذرد و نشوم آنچه می خواهی...
الهی،
انت کما اُحِب،فجعلنی کما تُحِب
خسته و خواب آلوده،
فقط چند دقیقه،
نوشتن چند حرف،
خواندن چند کلمه،
از که و چه و کجایش مهم نیست!
خواب،بی خواب!
...
آمدم بنویسم اگر اتفاقی هم اینجا را خواندی،
دعا کن،
برای قلبی که یکی از همین شب ها از زدن می ایستد!
می ترسم بگویند: حیف! برای ایست قلبی خیلی جوان بود!
اغراق نیست!
حس میکنم سنگینی اش را؛
تپش های بی نظمش را.
دلیلش هم که...
+ چقدر خوب که کسی نیست که ببیند این لحظه ها را
اگر هنوز بی قرارم
یعنی ضعیف است،
ایمانم را می گویم!
یعنی فقط ادعای توکل کردن را دارم!
" الَّذِینَ آمَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ "