اَللّهُمَّ اِنّى اَفْتَتِحُ الثَّنآءَ بِحَمْدِکَ...
اِلهى مِنْ کُرْبَهٍ قَدْ فَرَّجْتَها وَ هُمُومٍ قَدْ کَشَفْتَها وَ عَثْرَهٍ قَدْ اَقَلْتَها...
و من چقدر نادانم که
فَاِنْ اَبْطَاَ عَنّى عَتَبْتُ بِجَهْلى عَلَیْکَ وَ لَعَلَّ الَّذى اَبْطَاَ عَنّى هُوَ خَیْرٌ لى لِعِلْمِکَ بِعاقِبَهِ الاُمُورِ...
و ببخش مرا که
یا رَبِّ اِنَّکَ تَدْعُونى فَاُوَلّى عَنْکَ وَ تَتَحَبَّبُ اِلَىَّ فَاَتَبَغَّضُ اِلَیْکَ...
خدایا
فَلَمْ اَرَ مَوْلاً کَریماً اَصْبَرَ عَلى عَبْدٍ
لَئیمٍ مِنْکَ
فَارْحَمَ عَبْدَکَ الْجاهِلَ وَجُدْ عَلَیْهِ
بِفَضْلِ اِحْسانِکَ اِنَّکَ جَوادٌ کَریمٌ...
از تمام آرزوها و دعاهایم گذشته ام
فقط همین چند کلمه برایم باقیست
قرارمان در دل این شب ها و تکرار همین سه کلمه:
" اللهم عجل وفاتی"
باور کن ملافه سفیدی که همه چیز را تمام کند، شیرین تر از عسل شده برای من.
+ کاش به اندازه سرسوزنی آسان تر بود...
ادعای دوست داشتن داشتی؛
اما بیشتر از بدترین دشمن سوزاندی ام.
حالا دارم روز به روز به سالگرد مرگ دلم نزدیک می شوم.
من امیدی به زنده شدن دوباره اش ندارم
مگر معجزه ای!
مگر احیایی در شب های احیا...!
حالا دوباره من هستم و نیمه شب ها و آسمان و اشک ها و حرف ها...
و باز هم تو نیستی که ببینی روزگار مرا
لرزش های دست و دلم را...