این روزها و شب ها،
بین این همه آدم ها،
بین این همه التماس دعاها،
بین این همه خواسته ها،
از سلامتی و شفا
و بچه و کار و کنکور گرفته
تا خوشبختی و عاقبت به خیری و خیلی چیزهای دیگر
من عاشق خواسته ی دختر بچه ای می شوم که به مادرم می گوید
وقتی روبه روی کعبه ایستادی به خدا بگو
"خیلی دوستت دارم"
همین...
دنبال مقصر نباش؛
من و تو گمشده ی اعمال خویشیم!
و گرنه
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست...
راستش را بخواهی این روزها خبر خاصی نیست.
فقط کسی می بارد
زار زار
می میرد
لحظه به لحظه...
و هیچ کس نمی داند چرا...
زندگی ات را به اهدافت گره بزن،نه به آدم ها.
"آلبرت اینشتین"
+ ممکن است آدم ها به جایی برسند که تو نخواهی (یا نباید) زندگی ات به آنجا برسد!
+ بی ربط با متن:
متاسفانه نظرات خصوصی پست ها عمومی نمیشن.
در نتیجه من نمی تونم جوابی به نظرات خصوصی بدم.
باران این روزها بی دلیل نیست.
حواست که هست؛
گوش کن!
آرام آرام صدای قدم های حسین (ع) می آید...
از چشمت افتاده ام؛
می دانم.
اما هنوز آقایی در قنوت هایش می گوید:
"ربنا شیعتنا منا..."
و من امید دارم به بخشایشت؛
که خودت گفتی:
" نبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ "
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد...
اسیر شده ام.
دارد تمام سعی اش را می کند.
عَدو المُبین را می گویم.
می شود آزادم کنی؟
بگذار بگویند این بنده را هم خدا آزاد کرد.
درست مثل خرمشهر...