من+روزها+خوشی ها+سختی ها+... = زندگی

من+روزها+خوشی ها+سختی ها+... = زندگی

اینجا روزگار کسی است.
خوشی هایش، نا خوشی هایش، روزها و شب هایش...
گاهی خوب،گاهی بد،گاهی شیرین،گاهی تلخ!
زندگی همین است!
همین هاست که زیبایش می کند.

آخرین نظرات

و کفی بالله وکیلا

 

 مهربان مان را ببین؛

 

وقتی که ابلیس می گوید: اگر مرا تا قیامت زنده بگذاری،

همه فرزندانش را،جز عده ی کمی، گمراه و ریشه کن خواهم ساخت!

 

خداوند می فرماید: برو؛ هر کدام از آنها را می توانی با صدایت تحریک کن !

لشکر پیاده و سواره ات را بر آنها گسیل دار !

در ثروت و فرزندانشان شرکت جوی !

آنان را با وعده ها سرگم کن...

 

اما بدان،تو هرگز سلطه ای بر بندگان من نخواهی یافت!

همین قدر کافی ست که پروردگارت حافظ آنها باشد...

 

 اسراء، آیات 62...65

 

...

خداوند چقدر روی بندگانش حساب کرده است،اما ما...

...

وقتی می گوید "عبادی" من می مانم و یک دنیا خجالت!

 


امتحانِ سخت

 

می گفت امتحان هر چی ریزه کاریش بیشتر باشه سخت تره.

امتحان زندگی از همین امتحاناس!

پر از ریزه کاری و نکته.

می گفت تو هیچ امتحانی اجازه نداری ورقه ی کنار دستیتو نگاه کنی؛

تقلب ممنوعه!

اما این امتحان تنها امتحانیه که  تو اون اجازه تقلب داده شده!

هر چقدر بخوای میتونی تقلب کنی و به ورقه  آدمای دور و برت نگاه کنی و جوابای درستو برداری!

ولی باید تمام سعیتو بکنی تا از جلسه امتحان سر بلند بیای بیرون و  ناراحت نباشی و با خودت نگی چه امتحان بدی دادم.

باید تا جایی که میتونی بالاترین نمره رو بگیری!

 

این مهم ترین و سخت ترین امتحانیه که باید بدیم و نمره ی اون مهم ترین نمره ست!

 

 + راست می گفت...!!!

 

 

فرضیه

 

باید بگذرد!

شاید اگر به اندازه تمام روزها ، هفته ها ، ماه ها

و یا نه،

به اندازه تمام این سال هایی که گذشت،زمان بگذرد

من همانی شوم که بودم!

شاید...

 

این فقط یک فرضیه است.

یک فرضیه تقریبا محال!

.

.

.

راستی!

چند سال باید بگذرد؟

یک سال؟

دو سال؟

ده سال؟

بیست سال یا بیشتر...؟

 

سخت شد...!

 

 

+ خوندن شعر یکی لذت بخش ترین کارای دنیاست

 

 

 

بی معرفتی

 

او عاشق من و توست!

 من و تو ، اما...!

 

...بی معرفتیم

 

اَلّلهُمَ اجْعَلْ قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً

 

 

 

تلنگر

 

بعضی وقتا که حالت از خودت به هم می خوره!

بعضی وقتا که حس خیلی بدی نسبت به خودت داری!

بعضی وقتا که از دست خودت عصبانی ای!

بعضی وقتا که حس می کنی عجب آدم مزخرفی هستی!

باید کسی باشه که تلنگری بزنه!

که یادآوری کنه درست و غلط رو!

که بگه اینطور نباش!

و خدا رو شکر که کسی هست...!!!

 

 

پراکنده

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

فرصتِ محدود

 

اینجا دنیاست.

با تمام خوبی ها و بدی هایش.

با همه ی خوشی ها و ناخوشی هایش.

"دنیا"

مهم ترین ایستگاه زندگی!

مهم ترین دوره از قبل از تولد تا بعد از مرگ!

حتی مهم تر از ازل و ابد!

اینجاست که ادامه راه مشخص می شود!

اینجاست که زندگی ابدی جهت می گیرد!

هر چه کردی همین جا کردی!

از یک روزگی تا شاید چند هزار روزگی...

بعد از اینجا فرصت چندانی نداری!

 

 

کنسلی خوشحال کننده

 

"کنکور یک هفته عقب افتاد"

این بهترین پیامی بود که امروز به دستم رسید!

یک خبر عالی و باورنکردنی!

تمام اتفاقای امروز،از صبح تو مطب دکتر و پیرمرد ساده ی مهربون و

دکتر خوشرو و سرحال با اون کشمش هایی که به مریضاش تعارف می کرد و

باشگاه و بچه ها و آخرین تمرینِ و مربی و مربیِ مربی و تمام لحظات خوشش،

همه و همه یه طرف؛

خبر کنسل شدن کنکور یه طرف!

تو این چند روز هیچی به اندازه این خبر خوب نبود...!

 

 

ممنون از ماریه ، اولین نفری که به من خبر داد +
:)

آرزوی خوبِ بد

 

رفتنم را خواسته ام!

مدت هاست...

هر چه قدر آهسته فریاد زدم،

هر چه قدر التماسش کردم،

سکوت کرد!

می گویند سکوت علامت رضاست؛

پس احتمالا خدا راضی ست!

من هم راضیِ راضی ام!

 تو هم برای رفتنم دعا کن

اگر یک باره نروم،ذره ذره دق می کنم

مثل تمام این لحظه ها...

برای رفتنم،نه

برای زودتر رفتنم،زیاد دعا کن...

 

 

دردسرهای حافظه

 

 

یکی از بدترین حسای دنیا وقتیه ی که یکیو می بینی و برات خیلی آشناس؛

هر چی به مخت فشار میاری که کجا دیدیش، یادت نمیاد

و بعد کلی فکر مجبور میشی بی خیال شی!

البته تا اینجای قضیه خوبه  !

اوضاع اونجا بد میشه که طرف تو رو کاملا می شناسه و باهات گرم میگیره!

اونجاس که تو میمونی و حافظه ی داغونت و ضایع شدن و...

آخ آخ آخ...

 

:))

 

+ بعد از 14-15 سال منو شناخت؛ اونم نه فقط به چهره،اسمم یادش بود!!!

+ نمیدونم حافظه ی من تو بعضی چیزا تعطیله یا بقیه خیلی حافظه های خوبی دارن؟؟؟


:((